امیر گلمامیر گلم، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
محیای نازممحیای نازم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

يكي بود يكي نبود

مادر که بشی میفهمی

سلام دختر و پسر خوشگلم جونم براتون بگه بچه که بودم مامانم همیشه یک جمله رو یاد آوری میکرد اونم بیشتر وقتا یی که از شون در مورد دلسوزی های به نظر خودم بیمورد خورده میگرفتم مثلا وقتی که دیر از مدرسه یا دانشگاه میامدم و نگرانی های مامانم رو سر دیر اومدنم می ديدم و من میگفتم بچه که نیستم پیاده آمدم یا بچه که نیستم کلاسم طول کشید و مامان همیشه میگفت نگرانت شدم و مادر که بشی میفهمی من چی میگم (اصلا سخت گيري در كار نبود خداييش منم بچه مثبت بودم )یا اینکه شبا  به زور اگه شده یک لقمه باید میخوردیم بعد میخوابیدیم که با شکم گشنه نخوابیم یا اگه مریض میشدیم یکدوممون میدیم چقدر مامانم برای خوب شدنمون بی مزد و بی منت زحمت میکشید یا اگه نهار یا شام با...
30 بهمن 1392

محیای ماستی

محیا ماست خیلی دوست داره ببنین تا چه حد اینجا هم خونه مامان یزرگ منه با آدم برفی امیر حسین دایی عکس انداختی با روی خوش و در آخر ....... چشم مستت به پاکي درياست  قهر و نازت براي من زيباست  با تو هيچ چيز از خدا نمي خواهم  با تو بودن براي من دنياست ...
20 بهمن 1392

ما هم چشممون به برف افتاد11/18

روز جمعه ما هم حوس كرديم با برو بچ دايي مهدي بريم برف بازي چيه خو مگه ما بچه كوچيك دارا دل نداريم اول آقاي امير راه نميامد كه با آدم برفي كه فقط بخاطر دل ايشون درست كرده بوديم عكس بندازه بگم دليلش چي بود بگم اقا امير كه فردا روزي بداني براي چه چيزا هم به خودت سخت ميگيري هم به ما فقط فقط به خاطر اينكه ماشين دايي مهدي از ماشين ما جلو زده آخه از اول راه دستور ميدادي كه ما بايد از دايي مهدي سريع تر بريم عكس پايين هنوز قهري و داري تنها با خودت بازي ميكني واي كه چقدر گريه كردي عزيزم اين دو عكس هم خواهرا هستن اولي سارا جونييييييييي و دومي زهرا ي من با سارا ...
20 بهمن 1392

اندر حکایت محیا

محیای من اللهی قربونت برم مننننننننننننننننننننننننن.دخترکم یک هفته ده روزی هست که بجور از نظر مزاجی بهم ریخته ای بطوری که خرج پوشکت از همه خرجات بالا رفته دائم هم دستت توی دهنت هست تب نداری و غذاتم خوب میخوری ولی ... یادم میاد امیرم وقتی دندان های نیش پایین و کرسیشو داشت در میاورد هم همینجوری بود و شما هم وقتی میخندی معلومه که لثه پایینت دقیق بغل دو تا دندون پایینت متورم و قرمز هست انشاا.. زود زود دندونت در بیاد و راحت بشی ولی بگم از کارای این مدتت .خیلی حرف میزنی حرفای نا معلوم ولی ساکت نمشینی وقتی امیر یا بابا راه میرن و شعر توی ذهنشونو میخونن تو هم صداتو بلند میکنی و یک چیزای میگی که یعنی تو هم داری آهنگ میخونی اگر یک آهنگ شاد از تی وی پ...
15 بهمن 1392

شیطنت سری4

  این عکسو گذاشتم چون بیانگر حرفای پست قبلیم در مورد دندونات هست .قربونت برم فلش خورد گوشیم چشماتو اذیت کرد  اگه گفتین این خانم زیر اپن آشپزخونه چکار میکنن  ماهم نفهمیدیم خوشحال از صعودش خوشحالی مامان بهت این اجازه رو دادم که با تندیس بازی کنی مگه نه    آخه این چیه مامان  حالا درست گرفتمش عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممممم محیا  ...
14 بهمن 1392

عکس های تولد سری3

سلام پسرم امید زندگی من و بابا بالاخره عکس های تولد تو بعد از حدود پنج روز گذاشتم امروز که دارم مینویسم دو بهمنه تولد شما  جمعه شب 10/27 گرفتیم بعد از اینکه آبجیت خوب خوب شد اگه گفتین این عکس کیه این اولین عکس شازده پسره که چهار سال تمام رشد کرد و قد کشید و شد این و اما عکسای تولدت بیشتر عکسا خانوادگیه و بچه های جمعمون فقط  سارا و ریحانه بودن  یعنی خودت اینطوری دوست داشتی میخواستم  برو بچ رو بگم بیام  تو گفتی نه همه باشن از عمو حسین گرفته تا عمو جواد و این شد که جمعمون خانوادگی بشه با حضور آقایون   سه تنفنگدار قربون محیا برم بعد از اینکه کیک رو آوردیم خوابید و تا آخر خواب بو...
6 بهمن 1392
1